یه گردش تابستونه
عزیزدلم... گل خوشبوی مامان... امروز کلی بهش خوش گذشت امروز بازم طبق معمول به اتفاق بابا ایرج و عمو مهدی اینا رفتیم باغ پسرخاله بابا ایرج باغ خوبی بود و کلی درخت میوه داشت درخت آلبالو، درخت شاتوت، درخت گردو و ... کلی بازی کردی و جست و خیز و از تموم میوه هاش خوردی و کلی هم شیرین زبونی کردی و شعر خوندی و رقصیدی پسر گلم اصلا خسته نشد و یسره بازی و شیطنت میکرد احساس میکنم که برای تو خستگی هیچ معنایی نداره تا اینکه موقع برگشت به خونه تو ماشین بغل عمه مهلاش خوابش برد کلا امروز روز خیلی خوبی بود و خوش گذشت به عمو مهدیشم کمک کرد و کلی چوب برای آتیش جمع کرد ...
نویسنده :
maman mahsa
20:36