نفس مامان و بابا کیارش قشنگمنفس مامان و بابا کیارش قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

کیارش شاهزاده خونه ما

نی نی خاله مهنوش...

  پسر نازنینم   امروز صبح خونه خاله مهنوش رفتیم خاله مهنوش تازگیها یه نی نی بدنیا آورده که خیلی خیلی دوست داشتنیه من که خیلی دوسش دارم و عاشقشم خیلی خوشگل و ملوسه الهی قوبونش بشم خیلی هم بچه آرومیه تو هی میومدی دوربرش و وقتی می خواستی نازش کنی دستش رو میگرفتی و می گفتی خوشگلم  خوشگلم   اینم عکس ولی به تعداد محدود البته با دوربین موبایل گرفتم     ای جووووووونم     سه تا پسرخاله کیارش جون و آدرین کوچولوی دوست داشتنی و امیرجون     عاشقتونم جیرجیرکای دوست داشتنی   &...
3 دی 1392

قول مامان و بابا قوله...

  پسر قشنگم... پسر نازنینم... پسر نازگلم...پسر یکی یه دونم   بالاخره دیدی قولی که بهت دادیم انجام شد به پسرم قول دادیم که براش هدیه شب یلدا بگیریم و از این بابت که روز یلدا که مصادف با ٣٠ آذر بود و سر مامان حسابی شلوغ بود و نتونستیم بریم خیابون امروز عصری با پسر گلم رفتیم و چیزایی که خودش دوست داشت رو برداشت و خریدیم   اینم از هدیه های شب یلدای پسرم که شامل خمیربازی و کتاب کاردستی که خودم خیلی خیلی دوستشون دارم و چند تا کاغذ رنگی که با پسرم کاردستی های خوشگل درست کنیم     هنوز از راه نرسیده  بررسی کردنش شروع شد پسرم خوش ذوقه دیگه     ...
1 دی 1392

کیارش تو شب یلدا

  خلاصه ای از پیشینه جشن شب یلدا و رسم و رسوم آن   شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال است.ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند. ● پیشینه جشن یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است. ● مراسم و...
30 آذر 1392

تولد یکسالگی وبلاگ پسر نازم

  امروز تولد یکسالگی وبلاگ کیارش یکی یه دونه مامانه اومدم تا تولدش رو به پسر نازم تبریک بگم   پسر کوچولوی مامان هنوز به سنی نرسیده که بتونه خودش بیاد و خاطراتش رو اینجا بنویسه   من خودم به شخصه خیلی وبلاگ کیارش رو دوست دارم و زمانی که شروع به نوشتنش کردم خیلی هیجان نوشتن و ثبت کردن خاطراتش رو داشتم تا الان که خوب پیش رفته و امیدوارم که همیشه همچنان پیشرفت خوبی داشته باشه              ...دوستای خوب مجازیمون امروز که تولد وبلاگ کیارش جونه، خوبه که بهتون بگم هدفم از وبلاگ زدن کیارش فقط و فقط ثبت خاطرات عسلم پسر یکی یه دونم  هس...
30 آذر 1392

کیارش 31 ماهه و مامان 31 ساله

  هر جا بودم با تو بودم                   هر جا هستم با تو هستم تو سبک شدن  تو رویا                  من به دنبال تو هستم   پسر نازم، یکی یه دونم چراغ خونم، نفسم، عشقم، عمرم 18 آذر رسید تولد مامان و ماهگرد کیارش جوووووووونم ٣١ ماهگیت مبارک کیارشم پسرم نفسم هستیم عشقم وجودم همه داروندارم 31 ماهه شدی 31ماه باهات زندگی کردم باهات نفس کشیدم باهات خندیدم باهات بازی کردم و خیلی خیلی کارای دیگه با هم انجام دادیم   عاشقت...
19 آذر 1392

کیارش و سایان

  پسر نازم ...   امروز نزدیک ظهر رفتیم خونه سمیراجون کلی اونجا با سایان بازی کردی البته بگم که بازی کردن و دوست داشتن و دوست بودنتون time داره بعد از یک time که بگذره دیگه واویلاییه که نگو دیگه عهده دارتون نیستیم   و وقتی داریم میریم خونمون یا تو گریه میکنی واسه سایان یا سایان گریه میکنه که من برم خونشون یا کیارش اینجا بمونه بازی کنیم خلاصه چش و دل کندن از هم رو ندارین   و وقتی اومدیم سایان هم باهامون اومد خونه و امروز من هم باهاتون همبازی شدم و شروع کردیم به نقاشی کشیدن و شعر خوندن و توپ بازی و آخر هم لاک زدن   از همه چیز یا شما برام نقاشی کردین یا به من میگفتین واستون بکشم البته نقاشیم ...
14 آذر 1392