نفس مامان و بابا کیارش قشنگمنفس مامان و بابا کیارش قشنگم، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره

کیارش شاهزاده خونه ما

کیارش واسمون قصه بگو...

1391/11/3 15:35
نویسنده : maman mahsa
729 بازدید
اشتراک گذاری

 

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم

 جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

فندقیه مامان

 الهی مامان فدای اون قصه گفتنت بشه که خیلی قشنگ واسمون قصه تعریف می کنی

البته تو خونه کتاب قصه نداری تا داری کتاب شعر داری عزیزم

کتاب قصه واست عمه مهلا جون گرفته که تو خونشون داره و واست یکی یکی بازشون میکنه و برات از رو شکلهای کتاب تعریف میکنه.

البته عمه مهلا خیلی تو یادگیری بهت کمک میکنه خیلی چیزها رو از عمه جونت یادگرفتی

" عمه مهلا جون دوست دارم یه عالمه "        «کیارش»

کتاب قصه بزبزقندی، سلیمان و حیوانات جنگل و کدوقلقله زن

وقتی میگم کیارشم واسم قصه بگو خیلی قشنگ واسم شروع میکنی به تعریف کردن

میگی:

یکی بود یکی نبود

بزبزقندی بود        شنگول منگول حبه انگور بود         از اونا( آقا گرگه) شنگول منگول حبه انگور خویدش

مامانش یفت جنگل غذا بیایه       از اونا(آقاگرگه)  از پنجیه دید     شنگول منگول حبه انگور آب بازی ماشین بازی میکنن

از اسم گرگ می ترسی به همین خاطر میگی از اونا

الهی من فداااااااات بشم که خیلی قشنگ از واژه ها بلدی استفاده کنی نازدووووووون مامان

 

کیارش آرایشگر

 

 

به اصطلاح خودش کشتی ساخته

عاشق باتری و میگه باتری بازی

 

عاشقتممممممممممممممم نفسممممممممممممممممم

شکلک های شباهنگ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

ارغوان(دختر خاله)
30 دی 91 18:19
کیارش جون زشته بدآموزی داره وااااااااااااااای


از عمو علی یاد گرفته
مهسا
30 دی 91 19:00
سلام مهسا جون مرسي كه وبم اومديد
قربون كيارش جون برم من ماشاا... به اين گل پسر شيرين زبون
مي بوسم روي ماهت رو گل من بوسسسسس


مرسی مهساجون. من هم از وبلاگ شما خیلی خوشم اومد
مثل اینکه بعضی قسمتها ورود ممنوعه؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان ساجده
30 دی 91 22:25
سجاد
30 دی 91 23:37
آفرین مهسا جون
خدا حفظت کنه


ممنون. سجاد جون که سر زدی لینکت کردم


سپیده از وبلاگ "کودک من"
1 بهمن 91 2:02
با سلام. این پست به "کودک من" اختصاص نداره
به بزرگترهای "کودک من" اختصاص داره
منتظر حضور سبزتان هستم.
http://koodakeman91.niniweblog.com/




آره عزیزم. فهمیدم. خیلی جالبه با اجازه ازشون استفاده میکنم
متین من
1 بهمن 91 2:07
عزیزم بازم میگم چه پسرباهوشی چه کشتی ساخته افرین برتو
حالا چرا موچین برداشتی کیارش جون نکنه میخوای ابروهای مامانت تمیز کنی اخه این وسیله پرکاربردترین وسیله خانوم هاست


ممنون مامان ساجده جون. شما لطف دارین
فعلا این ابزار به درد بابای کیارش میخوره تا مامانش

مامان کیارش
1 بهمن 91 10:53
ای جانم عزیز دل خاله.... چه نازی تو ....


ممنون مامان کیارش جون
مامان بنیتا
1 بهمن 91 11:54
نازی چه قدر بامزه قصه رو تعریف کردی عزیززززم...در ضمن آرایشگر ماهری هم هستی ها


ممنون مامان بنیتانانازی
مامان بنیتا
1 بهمن 91 18:34
آفرین پسر باهوشم مامانی باتری خطرناک نیست مواظب عسلم باش


آره خیلی خطرناکه ولی خوشبختانه سمت دهنش نمیبره
بعدش سعی میکنم که پلمپ باشه
ممنونم
سجاد
1 بهمن 91 19:57
سلام
ممنونم که سجاد رو لینک کردین منم شما آقا کیارش رو لینکیدم تا ایشالله دوستای خوبی واسه هم باشن


اینا همه تقدیم آقا کیارش نازنین



خوشحال شدم
مامان رایان
1 بهمن 91 22:11
100000000 ماشا.. چه نازه ، آقای خوشتیپ


ممنون از اینکه لینکم کردی منم لینکت کردم


ممنون گلم که سر زدین. خوشحال میشیم که بازم پیشمون بیاین
مامان کیارش
1 بهمن 91 23:34
عزیزم....چقدر خوشکل قصه تعریف میکنه ...درست مثل پسر من...آدم دلش میخواد بخوردشون وقتی انقدر شیرین میشن.


خوشحالم که یک کیارش زرنگ و باهوش مثل کیارش خودم هست
مامان انیسا
1 بهمن 91 23:38
خیلی دوست داشتنی هستی عزیزماین عکس دومیت خیلی بامزست

ممنون مامان انیسای دوست داااااااااااااااااشتنی
بهاره مامان ونداد
2 بهمن 91 11:34
ناز پسر شیرین زبون
این عکس اخری دقیقا مثل کارای ونداد عمه اش همش میگه شانس اوردی دختر نشد


واقعااااااااااااااااااااکه
عمه
2 بهمن 91 16:03
مستر شخصیت مد نظرت تو قصه ها همیشه اقا گرگس کلا تو صفحات میگردی اقا گرگه رو پیدا میکنی شانس تو هم تو همه داستانا اقا گرگه یه نقشی داره
جگرتو


میسی عمه مهلاجونم.به قول کیارش عمه مهلا خووووووووووب
دوست دارم یه عالمه
سمیرا مامی سایان
2 بهمن 91 16:52
اااای جووووونم به کیارش ممووووووش قربون حرف زدنت عزیزمیییییییییی


ممنون سمیرااااااااااااا جووووووووونم
مادر کوثر
3 بهمن 91 8:22
سلام مهربون مامانی
متشکر از لطف و حضورتون
امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم
شما هم با افتخار لینک شدید


ممنون عزیزم خیلی خوشحال شدم بازم بهمون سربزنین
مامان بردیا
3 بهمن 91 15:25
عززززززیزم چقدر تو نازی خاله جون.
خوشحال از آشنایی با شما مهسا جان.به جمع دوستای ما خوش آمدید.(لینک شدید گلم) میبوسمتون


ممنونم مامان بردیاجون. از اینکه شما هم به ما سر زدین خوشحالم. بوس بوس برای بردیای ناز و مامانش
بابای کیارش
7 بهمن 91 2:05
فدای اون قصه گفتنت بشم پسر زرنگم بوس بوس بوس