نفس مامان و بابا کیارش قشنگمنفس مامان و بابا کیارش قشنگم، تا این لحظه: 13 سال و 2 روز سن داره

کیارش شاهزاده خونه ما

و اما ادامه ماجرا....

1391/10/21 16:33
نویسنده : maman mahsa
359 بازدید
اشتراک گذاری

مثل باران چشمهایت دیدنی است

شهر خاموش نگاهت دیدنی است

زندگانی معنی لبخند توست

خنده هایت بی نهایت دیدنیست...

 

وروجک مامان

دیشب تا ساعت ٣ صبح یکسره بازی کردی و انبردست بابارو می گرفتی دستت به نشون اینکه تفنگ دستته به سمت من و بابا نشونه میگرفتی و به اصطلاح خودت ما رو می کشتی مامان مرد بابا مرد

می گرفتی سمتمون و می گفتی کیوکیوکیو

یکسره با بابا مشغولت کردیم که سراغ گی گی نیای و خوشبختانه دیشب به خوبی و خوشی هر جور که بود گذشت

بابا هم خیلی کمکم کرد اگه از بابا نمی شد من نمی تونستم و برام سخت بود

کیارش، پسر قشنگم برام خیلی سخته الان که دارم اینا رو واست می نویسم عذاب وجدان زیادی دارم و یکسره خودم رو سرزنش میکنم 

برام سخته سخته سخت...

احساس میکنم سخترین و بدترین روز زندگیم رو دارم می گذرونم ولی باید مامانی کنار بیایم.

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

امروز صبح طبق عادتت ساعت ٨ صبح به هوای گی گی خوردن از خواب پریدی و من رو صدا زدی و تا اومدی سمتم یادت اومد و گفتی گی گی مامان تلخ، گی گی مامان آخ

بغلت گرفتم و از رو تخت برداشتمت و یه راست بردمت آشپزخونه رو ی اپن نشوندمت و برای پسر گلم یه صبحونه مفصل آماده کردم

امروز برای اولین بار خیلی خوب صبحونه خوردی می دونی ٣تا تخم مرغ با کره پاستوریزه تو تابه شکوندم و یکیش رو تو خوردی مامان این من رو خیلی خوشحال کرد

بعد تا ساعت ١٠ برات برنامه مورد علاقت رو گذاشتم خ خرم که دوست داری و دستور دادی مامان چای تو شیشه بخورم من هم بلافاصله واست آماده کردم و جلوی تلویزیون بالشت و پتوت رو آوردم و کنار مامان فوری خوابت برد وقتی مطمئن شدم که خوابیدی از کنارت به آرومی بلند شدم و با بابا تماس گرفتم و طاقت نیاوردم و پشت تلفن گریه ام گرفت و با بابا تصمیم گرفتیم که امشب یه تفنگ خوشگل برای نازگلم بخریم

تا الان که سراغی از گی گی نگرفتی

بابا از اداره اومد و تو رو ساعت 4 بعدازظهر پیش بابایی و مامانی و عمه مهلا برد تا بازی کنی و حواست پرت بشه

هر طور که بود تا ساعت 7عصر بدون تو من و بابا سر کردیم تا اینکه به نیت خرید تفنگ بیرون رفتیم و برات یه تفنگ و ماشین پلیس گرفتیم و اومدیم خونه بابا ایرج اینا

وقتی تفنگ رو دیدی کلی ذوق کردی و می گفتی تفنگ کیارش، مال منه

یکسره میخندیدی و طرف همه می گرفتی که همه رو بکشی

الهی من فدای اون صدای قشنگت بشم که دیگه کامل و خوب حرف می زنی

راستی کیارش م وقتی صبح بهت گفتم واست میخوام تفنگ بخرم می دونی چی گفتی؟

گفتی تفنگ با ماشین پلیس

الهی من فدای اون ذهن خلاقت بشم که می دونی تفنگ وابسته به آقا پلیسه

خلاصه امشب موقع برگشتن از خونه بابا ایرج اینا ماشین پلیست رو روشن کردی و با همون ژستی که دستت گرفته بودی  تو ماشین خوابت برد

مثل اینکه دیگه از گی گی خوردن هم خبری نیست آخه دیگه سراغش رو نگرفتی

خدا کنه امشب هم به خوبی و خوشی واسم بگذره...

خدایا به امید تو. کیارشم رو به تو سپردم

کیارش قشنگم نمی دونی چه حس عجیبی دارم و نمیتونی تا آخر عمرت این حس مادرانه رو درک کنی این حس خیلی کلافم کرده

وقتی به چشمای معصومت نگاه میکنم دلم به درد میاد با خودم میگم من که ظالم نبودم چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟

پسر قشنگم میدونم که تو هم می تونی کنار بیای آخه تو پسمل خیلی فهمیده و عاقل و دانای مامانی هستی

کیارشم، خدا رو 100 هزار مرتبه شکر میکنم که تو ، تویی که پسر نازنین، نفس مامان، عشق مامانی رو به من داد

 

 

 

 

با تمام وجودممممممممم دوست دارممممممممممممم

عاشقووووووونه می پرستمتتتتتتتتتتتتتتتتتت

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ساجده
20 دی 91 15:48
خوب به سلامتی این پروژه سخت رو شما هم پشت سر گذاشتید خیلی خوب کاری کردید چون یه کمی غذا خوردنشون بهتر میشه


ممنون مامان ساجده جونم
بابای ارشیا
20 دی 91 20:03
عکس دومیش که دستاش تو جیبشه واقعا زیبا و خاطره انگیزه خداوند بهتون ببخشد این مرد سرشار از اعتماد به نفس رو


ممنون بابای ارشیاجون
مامان بنیتا
21 دی 91 0:15
سلام ممنون که پیش ما اومدین با کمال میل لینکتون کردمبرای کیارش عزیزم


ممنون مامان بنیتاجون. خوشحال شدم
الی مامان آراد
21 دی 91 3:11
واقعا تبریک میگم که موفق شدی


ممنون الهام جون. از بابت آش خوشمزه ات دستت درد نکنه
مامانی اوستا و امیر رضاجان
21 دی 91 16:40
آخی عزیزم. سختشه. مامانی تو شیشه شیر بهش شیر بده،گناه داره گل پسری.


آره عزیزم از 3 یا 4 ماه پیش به شیشیه عادتش دادم الان از این بابت راحتم
ممنون از پیشنهادتون که به فکرین
عمو توری
22 دی 91 22:55
جون تو راه نداره تا نزم به دیفال امشب خوابم نمیبره


خوب عمو تویج گناه دالی نه نه نه نه نه نه
عمو تویج آخ میشه
بها
23 دی 91 12:24
عزیزم با اون قیافه نازت مامانی تو بهترین کار رو کردی اصلا ناراحت نباش بالاخره باید این کار رو انجام داد دیگه
ارغوان
30 دی 91 14:31
الهی دخمل خاله فدای اون چشای نازت بشه....آخیششششش یه بوس ابدار از اون لپات چه حالی داد...


مرسی ارغوان جونمممممممممممممممم. دوست داریم یه عالمه. بوس بوس
خاله مهنوش
30 دی 91 16:13
بهترین آهنگ زندگی من تپش قلب توست....کیارش جون خاله دوست دارم یه عااااااالمه....


میسی خاله جوووووووووووونم. دوست دارم یه عالمه
مامان سانلی
2 بهمن 91 16:45
سلام به کیارش عزیزم و مامان مهسا نازنینش...
ممنون که اومدین پیشمون..ما عاشق دوستهای جدیدیم..رفتین تو لیست دوستهامون..میبوسمتون


ممنون مامان سانلی جون. دوستون داریم