جشن پوشک گیرون...
عاشقتم پسر باهوشمممممممممم
پسر گلم امروز بالاخره بدون اینکه به من بگی توی دوراهی بزرگ که اول دستشویی کوچیک و دوم دستشویی بزرگت دچار اشتباه میشدی با موفقیت طی کردی
من خیلی خوشحالم از اینکه پسر باهوش و زرنگی مثل تو خدای مهربون بهم داده و صدهزارمرتبه شکرگزارم
کیارشم، مامان قبل از اینکه تهران بریم داشتم موفق به این کار میشدم تا اینکه رفتیم و بیخیال شدم و بعد از اومدن از تهران هم که جنابعالی مریض شدی نشد و کلا هم بیخیال شده بودم و زیاد سخت نمی گرفتم تا اینکه به کل امروز از ظهر پوشک نذاشتم تا الان و همیشه راحت جیشت رو میگفتی و میرفتی توی گاشوی خودت جیش میکردی البته مراحل رو یک به یک طی میکنی اول خودت شلوارت رو درمیاری و بعد میری میشینی و جیش میکنی و بعد از اتمام کار باخودت میخونی من قوبونت بشم من، من فداتم بشم من
و بعد میای و شلوارت رو خودت تنت میکنی
و امروز هم برای اولین بار دستشویی بزرگت رو خودت بدون اینکه من بهت بگم رفتی توی گاشوت انجامش دادی و بعد به من گفتی مامان بیا من رو بشور من هم کلی خوشحال شدم و این خبر خوب رو به بابا هم اعلام کردم
آخیش دیگه از پوشک خریدن بابا راحت شد....
الهی فدای پسر خوب و فهمیده خودم که قبل از ٢سالگی همه مراحل سخت رو پشت سر گذاشت بدون اینکه مامان رو اذیت کنه
خدایا بازم شکر به خاطر دادن این نعمت و دارایی بزرگی چون کیارش...
دوست دارم نفسمممممممممممممممممممممم
عشقمی نفسمی قلبمی وجودمی