شیرین زبونیهای کیارش
عزیزدلم...
فرشته خواستنی...
اومدم که واست بنویسم نمیدونم چی بنویسم و از کجا شروع کنم
واااااااااااااااااااااااای خیلی زیاده عزیزکم ولی خوب تنبلیه دیگه چه میشه کرد
ای کاش میشد اینجا هم فیلم رو گذاشت تا خاطره ای بشه برامون آخه این روزا یسره مشغول فیلم گرفتن از صحبتها و شیرینکاریهاتیم
پسرشیرین و شیطونکم، این روزا یسره مشغول بازی کردن و شیطنته
- کیارش جوووووونم از 1 تا 10 رو به انگلیسی بلده خیلی هم تند و سریع one-two-three…
- کیارش جوووووونم از 1 تا 15 ریاضی هم بلده بشماره 1-2-3...
- کیارش جوووووونم تعداد انگشتای دست و پاهاش رو میدونه
- کیارش جوووووونم علامتهای چراغ راهنمایی که سبز و زرد و قرمزن رو میشناسه و میدونه که سبز:حرکت * زرد: خطر * قرمز:ایست
وقتی بازی میکنه باخودش هم دائما حرف میزنه انگار که یه همبازی داره الهی قوبون اون تخیلاتت بشه مامان
امروز با لگوهاش یه خیابون ساخت و چند تا ماشینش رو آورد و به صفشون کرد و بهشون میگفت چراغ سبز شد حالا حرکت کنین حالا چراغ گمز(قرمز)شد وایستین
در طول روز هم مدام با خودش شعر میخونه البته بعضی اوقات همه رو با هم قاطی میکنه و میخونه و من هم کلی بهش میخندم و قوبونش میرم
وقتی که اینجوری من رو میبینه بودو بودو میاد و بغلم میکنه و میگه مامان مهسا خیلی دوست دارم خیلی عاشقتم
مامان مهسا تو چی؟؟؟؟؟؟؟
میگم آره منم کیارش جون رو دوست دارم
بعد قیافش رو خیلی لوس میکنه و میگه مامان مهسا هم کیارش جون رو دوست داره مامان مهسا بگلم (بغلم) کن
خوب حالا بریم سر شعر خوندن آقا کیارش
گل گل گل گل اومد کدوم گل همون که رنگارنگیه برای شاپرکها یه خونه گشنگیه
بعد از چند ثانیه مکث " خوب حالا بگیش چی میشه؟؟؟؟ به اصطلاح خودش داره ادای من رو درمیاره، باز دوباره ادامه میده و میخونه
کدوم شاپرک همون که روی بالش خالهای سفیدو قرمزش با بالهای گشنگش میره و برمیگرده
شاپرک خسته میشه بالهاش رو میبنده روی گلها میشینه شعر میخونه میخنده
**************
اتل متل توتوله گاو حسن چیجوره گاوش رو بردن هیندیستون یک زن کردی بیستون
.
.
.
امروز داشتیم با هم سریالهای کانال gem.tv رو نیگاه میکردیم که یه آقا رو بهم نشون دادی و گفتی مامان مهسا این آقا سیبیل داره من که سیبیل ندارم
مامان مهسا تو هم سیبیل نداری که
یا ادای آدمای توی فیلمها رو درمیاری
بعضی وقتا چیزی که ازت میخوام و پیداش نمیکنی با یه قیافه حق به جانب میای و بهم میگی مامان مهسا اشکال نداره گم شده بعد خودش پیدا میشه
دیروز داشتم سبزی پاک میکردم که اومدی سراغم البته فک کنم اومدی که خرابکاری کنی ولی اینطور نبود و پسرم خرابکاری نکرد و به مامانش کمک هم کرد
بهت گفتم کیارش جون دست نزن خراب میکنی بهم گفتی باشه باشه مامان مهسا، من الان دست نمیزنم بزرگ بشم، آقا بشم به مامان مهسا کمک میکنم
دومرتبه میگی مامان مهسا با این سبزی ها غذا درست کن برای کیارش جون که با هم بخوریم قوی بشیم مثل بابا علی بشیم
وای که چقد هم تو حرفات مامان مهسا میگی بعضی وقتا که خیلی کلافم میکنی و به غیر از این هم این روزا یه ریز حرف میزنی وااااااااااااااااااااااااااااای که کیارش از دستت
اگه عکسا تار شده تقصیر خودته چون دوربین رو زدی ناکارش کردی وروجک
نفسمی * عمــــرمی * جونمی
اینجا میگی نیگاه کن ساختمون ساختم
حالا میخوام برم رو پشت بوم ساختمون
عاشقتمممممممممممممم نفسمممممممممممممم