نفس مامان و بابا کیارش قشنگمنفس مامان و بابا کیارش قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

کیارش شاهزاده خونه ما

تو که حرف می زنی...

1392/3/20 19:41
نویسنده : maman mahsa
476 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

♥   تو ؛
               معــــــنای عشقی ...

♥ ♥   تو  ؛

              تمااااااااام  منی، کیارش ...

 

 

این روزها به زیبا ترین وجه ممـــــکن ، حرف می زنی جوانه ی گندم من ؛

 کلمات را پشت سر هم می گویی ؛
کلماتی پُر از بدعت و تازگی ...
انقدر تازه که بیش از نیمشان را ، اول بارست که می شنوم

 جمله هم می گویی ؛
جملاتی زیبا و باورنکردنی ...
برای وصف زیبایی جمله گفتنت ، کلمه ای پپدا نکردم که لایق باشد ، که عطشم را بخواباند !

 همین قدر بدان ، تو که حرف می زنی ؛
دیوانگی در من دست و پا می زند...

 عشق لایزالم ؛

 حتــــم دارم روزی که این نوشته ها را می خوانی ؛
لبخند ملیحی بر لبانت نقش بسته ...

 لبخندی از سر شوق ، از خاطرات خوش کودکی.
لبخندی از روزهای اول جمله گفتنت ...
که برایت باور نکردنی ست این گونه بودنت را ، این گونه کوچک و تازه کار بودنت را ...
 

 عزیز بی همتای من ؛

 فردا ، تو می خوانی و تصور می کنی و لبخند می زنی ،
امروز ، من می نویسم و تصور می کنم و لبخند می زنم ...
 
تو برای دیروزت ، برای تمام کوچک بودن و شیرینی ات ،
من برای فردایت ، برای تماااااام مرد بودن و منش و بزرگ بودنت ...
 

 چقـــــدر دوستت دارم ؛
چقدر بی اندازه ، چقدر بی تاااااا... 
 

 کیارشم ؛
 
من خدا را به بهترین نام هایش قسم دادم ؛
برای خوشبختی تو...

  می دانی ؛

 به نظر من نمیشه ، محاله!!!!!!!!

 اینکه من ، بتونم یک بچه ی دیگه رو غیر از تو ، این همـــــــــــه دوست داشته باشم

تو همــــــــه ی منی

 تماااام روح و دل و قلب و جاااااانم

 

  خوب باش فرشته کوچک من ...

 

 

♥ ♥ عـــــاشقتـــــــــم دونــــــــــــه بــــــــااااااااادومـــم  ♥ ♥

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان کیارش
10 خرداد 92 0:15
خیلی قشنگ می نویسی حس میکنم با تمام احساسات
خدا حفظش کنه


ممنون دوستم
مامان بابای الیسا
10 خرداد 92 16:00
مهسا جون نوشته هات خیلی با احساس و قشنگن عزیزمآفرین به این شیرین زبون خاله


ممنون دوست خوبم لطف داری دوستم
ارغوان(دختر خاله شاهزاده کیارش
11 خرداد 92 7:29
سلااااااااااااااااااام کیارش خوووودم...دخترخاله اوووومد....ببخشید چند وقت بود نتم قطع بود بعدشم موقع امتحاناس نتونستم بیام سر بزنم....ولی الان سبک شده از این به بعد همش میام پیش جیگر خودم....عزززززززیزم دلم واست تنگ شده بود خیلیییییییییییییییییییییییییییییییی...بووووووووووووووووووووووووووس برا کیارش جون و خاله مهسای خودم...


ممنون ارغوان جووووووون عزیزخاله امیدوارم در تمامی مراحل زندگیت موفق و موید باشی دوست داریم
محبوبه مامان الینا
12 خرداد 92 12:43
عکس آخر خیلی رمانتیکه نهایت عشق.......


ممنون دوستم
مامانی سه فرشته
12 خرداد 92 15:54



سعیده ، مامان هومان
25 خرداد 92 1:06
خیلی خیلی زیبا و با احساس نوشته اید من خواندم وگریه کردم .خدا این نازنین پسر رو براتون نگه داره.آمـــــــــین


ممنون از لطفتون