نفس مامان و بابا کیارش قشنگمنفس مامان و بابا کیارش قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

کیارش شاهزاده خونه ما

کیارش و سایان

  پسر نازم ...   امروز نزدیک ظهر رفتیم خونه سمیراجون کلی اونجا با سایان بازی کردی البته بگم که بازی کردن و دوست داشتن و دوست بودنتون time داره بعد از یک time که بگذره دیگه واویلاییه که نگو دیگه عهده دارتون نیستیم   و وقتی داریم میریم خونمون یا تو گریه میکنی واسه سایان یا سایان گریه میکنه که من برم خونشون یا کیارش اینجا بمونه بازی کنیم خلاصه چش و دل کندن از هم رو ندارین   و وقتی اومدیم سایان هم باهامون اومد خونه و امروز من هم باهاتون همبازی شدم و شروع کردیم به نقاشی کشیدن و شعر خوندن و توپ بازی و آخر هم لاک زدن   از همه چیز یا شما برام نقاشی کردین یا به من میگفتین واستون بکشم البته نقاشیم ...
14 آذر 1392

یه جمعه پاییزی...

  پسر نازم... شیرین عسلم... یکی یه دونم... چراغ خونم... نفس مامان... فرشته پاکم   تا دنیا دنیا دوست دارم به اندازه تموم بهار و تابستون و پاییز و زمستون عمرمون دوست دارم به اندازه تموم ستاره ها دوست دارم این دوست داشتنها تمومی نداره روز به روز فورانتر میشه مثل فواره های رنگی   پسرم  همیشه خوش باش و خوشی کن همیشه بخند و بازی کن  شیطنت کن  ولی همیشه شاد باش و من هم با شادی تو شاد میشم با شادی تو میخندم و با شادی تو نفس میکشم و با شادی تو زندگی میکنم و با وجود تو کمبودها رو اصلا احساس نمیکنم غم با وجودت برام معنا نداره  وقتی تو هستی هیچ کس و هیچ چیز من رو اذیت نمیکنه چون فقط و فقط به تو فک می...
8 آذر 1392

کارهای کیارش عسلم...

  دووووونه بادومم کلوچه شیرینم جوجوی مامان هر چند اینقدر کارات و حرفهات شیرینن که اصلا نمیشه توضیحشون داد اما بیشتر از هر چیزی حتی بیشتر از اینکه تو بخوای این مطالب رو بعدا بخونی و بدونی چه کارایی میکردی دلم میخواد ازشون بنویسم که هیچکدومشون از ذهن خودمم پاک نشه و با هر بار خوندنشون بیشتر و بیشتر عاشقت بشم و لحظه لحظه های کنارت بودن رو بیشتر لمس کنم و باهاشون کلی خاطره بازی کنم   یه خبر مهم!!!!!!!!!!!!!!! پسر گلم این روزا مسواک زدن رو شروع کرده و امشب چها رمین شبه که پسرم مسواک میزنه مسواک و خمیردندون رو خیلی وقت میشه که واست گرفتم ولی اوایلش علاقه نشون ندادی و من هم پیگیر نشدم تا اینکه وقتی میدیدی من...
28 آبان 1392

شاهزاده کیارش توی گوگل

  پسر نازم امشب اتفاقی توی گوگل سرچ میکردم و یه دفعه ای به ذهنم رسید که اسم قشنگت رو توی گوگل سرچ کنم که ببینم چه چیزی واسم میاد که اتفاقی به این برخوردم و کلی ذوق زده شدم بله پسر ما هم توی گوگل محبوب و معروف شده واسه خودش صفحه و صفحاتی داره عزیزدلم پسر یکی یه دونه مامان و بابا الهی فدات بشم که همه جوره محبوبی کیارشم اینم نتیجه سرچ کردن     یکی یه دونه قلبم  دوست دارم     ...
25 آبان 1392

قالب جدید وبلاگ کیارشم...

    شاهزاده کوچولوی من   دیشب بالاخره بعد از مدتها انتظار کشیدن قالب وبلاگت آماده شد و این انتظار کشیدن هم خیلی خوب بود قالبت خیلی قشنگ شده ساده و در عین سادگی شیک شده دست مادام بوفی عزیز درد نکنه که زحمت کشید و قالب زیبایی بهمون تحویل داد امیدوارم که بزرگ بشی و وبلاگت رو ببینی خوشت بیاد این اولین پست بعد از تحویل گرفتن قالب جدیده و امیدوارم که بعد ازاین تند تند بیام و چیزای خوب از لحظه های شیرین با تو بودن رو ثبت کنم عاشقتم و عاشقانه میپرستمت کوچولوی شیرینم   اینم هدیه مادام بوفی عزیز   میمیرم برات کیارش عزیزم &nb...
21 آبان 1392

30مین ماهگردت مبارک عزیزدلم...

  پسر قشنگم... پسر دوست داشتنی ترینم... همه زندگیم... مونس و همدمم...   بعد از مدتها اومدم واست بنویسم آخه  میام مطلب بذارم با خودم میگم  از کجا شروع کنم چی بنویسم و هزاران چی دیگه... آخه میدونی مامان، همشون زیادن و از بس که زیادن از ذهنم میپرن بیرون همیشه حرفهای قشنگ و قشنگتر... همیشه کارای جالب و جالبتر... همیشه دوست داشتنات زیاد میشن و ابرازشون میکنی مامان مهسا باباعلی دوستون دارم همیشه با این اصطلاحات صدا میکنی مامان قشنگ من، عزیزم، عشقم و ... انگار حالا برعکس شده اولا من اینجوری صدات میکردم نمیگم الان نمیکنم بیشترم شده ولی حالا تو هم یاد گرف...
18 آبان 1392

پسر 29 ماهه من...

  عشق مامان امروز 29ماهه شد یه ماه دیگه میشه 2سال و نیم پسرم پاره تنم کم کم داره بزرگ و بزرگتر میشه و آقا و آقاتر و شیرین و شیرینتر پسرم ... نفسم ... عشقم بیست و نه ماهگیت مبارک                           بوی بهار می شنوم از صدای تو نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینه خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر آورده ام ...
18 مهر 1392

کیارشم روزت مبارک...

  پسر گلم گل خوشبوی مامان ببخش که دیر اومدم واست بنویسم ٢روز از روز جهانی کودک گذشته و من امروز اومدم که واست این پست رو بذارم «فرشتـــه کوچکم روزت مبارک» روز ١٦مهر که مصادف با روز جهانی کودکه با سمیراجون و الهام جون و سایان جون و آراد جون رفتیم نمایشگاهی که به مناسبت این روز دایر کرده بودن و بابا هم اونجا حضور داشت و یه غرفه متعلق به اونا بود کلا اونجا میچرخیدی و به همه چیز دست میزدی و کلی کنجکاوی کردی اونجا روی چهره نقاشی میکردن که هر چی اصرار و خواهش و تمنا کردم که بشینی و گریمت کنن ولی گوشت بدهکار نبود که نبود ولی در عوض سایان نشست و آخرش یه گربه خیلی ناز و ملوس شد *** اگر تو نبودی ...
18 مهر 1392

پسر شیطون و شیرین زبونم که همتایی نداره

  پسر مامان عشق مامان   خیلی خیلی شیطون شده و بازیگوش و شیرین زبونیش هم حد و حساب نداره روز به روز شیرینتر و دلنشین تر و تو دل برو تر از روز قبل الهی مامان قوبون قدوبالای قشنگش صورت مثل ماهش بشه که روز به روز گشنه ترش میشم عاشقتمممممممممممممم نفسممممممممممم بعضی روزا که برخلاف میلم رفتار میکنی و از کوره در میری و یه کوچولو پسر بد میشی و مامان رو عصبانی میکنی و مجبور میشم که منم یه کوچولو باهات دعوا کنم برمیگردی و به مامان میگی مامان مهسا با کیارش جون قشنگ حرف بزن تند تند نگو (یعنی بلند بلند دعوام نکن) الان همسایه ها بیدار میشن دیروز عصری باهم رفتیم مغازه خانم هواخواه تا وارد شدم 2 تا خانم بهم...
28 شهريور 1392